ولایت

بحث مذهبی

ولایت

بحث مذهبی

  • ۰
  • ۰

توسل

توسل:

توسّل از نظر لغت یعنی اتّخاذ «وسیله» برای نزدیک شدن به چیزی

و «وسیله» در لغت به معنای نزدیک شدن، درجه، چاره جویی برای رسیدن به چیزی با میل و رغبت و هر چیزی که به وسیله آن، نزدیک شدن به دیگری ممکن باشد.

در اصطلاح مقصود از توسل آن است که بنده چیزی یا شخصی را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسیله ی نزدیکی اش گردد.

جایگاه توسل در زندگی

محور اصلی فکری و اعتقادی هر انسان موحد و مؤمن این است که در جهان هستی، مؤثری جز ذات خداوند وجود ندارد و همه تاثیر و تأثرات با اذن تکوینی خداوند صورت می گیرد. و اگر در این اصل اعتقادی ذره ای خلل وارد شود، فرد از دایره توحید و ایمان خارج خواهد شد.

اما از سویی دیگر باید توجه داشت که خداوند جهان مادی را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجاری و اسباب اعطا می کند؛ این سخن بدین معناست که انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود.

به عنوان مثال اگر بخواهد زمین خشک و بایری را تبدیل به مزرعه ای سر سبز و یا باغی آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشی کند و...

اگر می خواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پله های آن بالا رود، یا سوار آسانسور یا پله برقی شود و همین طور در سایر کارهای روزمره زندگی، انسان به اسباب و وسایل برای رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل می جوید؛ به عنوان مثال سوار اتومبیل می شود تا زودتر به محل کار برسد، با دستان خود کلید را به کار می گیرد تا در را باز کند، وقتی تشنه می شود سراغ آب می رود و وقتی مریض می شود، از راه طبابت و دارو، مریضی را برطرف می کنند، از رایانه برای به دست آوردن امور مورد نیاز سود می جوید و ده ها نمونه دیگر که نشان می دهد همه ی ما در بر آوردن حاجات خود از اسباب و وسایل بهره می جوییم و این به طور کامل امری عادی و روزمره است.

بر این اساس، توسّل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است؛ جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکم فرما است. بنابراین، خداوند ـ که هستی عالم از او است و ادامه ی هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض او است ـ خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است.

این ها در امور عالم طبیعت است. در عالم معنا و ملکوت هم انسان از اسباب و وسایلی برای رسیدن به هدف خود استفاده می کند که به اجبار اسباب و وسایل غیر مادی و غیر طبیعی هستند.

ما برای رسیدن به کمال معنوی از اسباب معنوی سود می جوییم و توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امامان معصوم علیهم السلام و اولیاء و صلحاء و... در این راستا تحقق می یابد. ما از آنان می خواهیم با توجه به مقام قرب و منزلتی که در نزد خداوند دارند ما را دعا کرده و دستگیری نمایند تا به حاجت هایمان دست یابیم. خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل؛ یعنی، امر به توسل کرده و فرموده است: «یّا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابتَغُوا اِلَیهِ الوَسِیلَةَ ـ ای مؤمنان! پروای الهی داشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید».(مائده/35)

با تمام وضوح و عقلی بودن این بحث، برخی از وهابیون بر اساس جمود فکری خود چنین فتواهایی می دهند:

شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی سابق حجاز می گوید:توسل به جاه، و برکت یا حقِ کسی بدعت است، ولی شرک نیست؛ از همین رو هرگاه کسی بگوید: "اللّهمّ إنّی أسألک بجاه أنبیآئک أو بجاه ولیّک فلان أو بعبدک فلان أو بحقّ فلان أو برکة فلان"جایز نیست، بلکه بدعت و شرک آلود است.

و گروه فتوای وهابیان، در جواب سؤالی از توسل می گویند:توسل به ذات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و غیرِ او (از انبیا و صالحان) جایز نیست. همچنین توسل به جاه پیامبر(ص) و غیر او حرام است؛ زیرا این عمل بدعت است و از پیامبر(ص) یا صحابه حکمی در این مورد نرسیده است...

در پاسخ به این سخن ضمن یادآوری تأیید قرآنی، روایی و عقلی توسل، به چند نمونه از توسلات صحابه به انبیا و به ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می کنیم؛ چرا که آنان مدعی اند که این مسئله در سیره وجود نداشته و کاری نوظهور و بدعت است

مردی نابینا خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد:ااز خدا بخواه مرا بهبود بخشد.پیامبر به او فرمود: اگر خواستی دعا می کنم، و اگر بخواهی صبر کنی، برای تو بهتر است عرض کرد: دعا بفرمایید

پیامبر به او فرمود: وضو بگیر، وضوی نیکو و این دعا را بخوان: اللّهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمه. یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی. اللّهم شفعه فی؛ پروردگارا! من به وسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت، به سوی تو می آیم و از تو درخواست می کنم. ای محمد! من برای درخواست حاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا خواسته ام برآورده گردد. خداوندا! او را شفیع و وسیله من قرار ده.

 

در صحیح بخاری است که:عمر بن خطاب هر گاه قحطی می شد عباس بن عبدالمطلب را شفیع و وسیله قرار می داد و می گفت: اللّهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا قال فیسقون؛ پروردگارا! ما در گذشته با توسل به پیامبرمان به سوی تو می آمدیم و تو بارانمان می دادی و سیرابمان می کردی. و اکنون با توسل به عموی پیامبرمان به سوی تو می آییم. پس، بارانمان ده و سیرابمان کن. راوی گوید: پس از آن باران می بارید و سیراب می شد.

در دوران عمر بن خطاب خشکسالی پدیدار گشت. بلال بن حرث نزد قبر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت :یا رسول الله استسق لامتک فانهم هلکوا؛ای پیامبر، برای امت خود طلب باران کن که هلاک می شوند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ۹۵/۰۲/۲۳
  • امین بچاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی